مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گلخـنـدهای که مهـر به مـاه خـدا کـند از پـای روز، حـلـقۀ شب را جـدا کند بر شـانۀ سپـیـدهترین صبح بیغـروب خـورشـیـد، آبـشـارِ طـلایی رهـا کـنـد میلاد مجـتبیست که اعـجـاز مقـدمش با بـاغ، آن کـنـد که نـسـیـم صـبـا کـند آمد که با فروغ شبافروز روی خویش هر سو دری به خانۀ خـورشید وا کند شب را به یمن مقدم او صبح کرده است هرکس چو ماه، در دل شبها دعا کند امشب که باغ خاطرهات را به یک نسیم غرق شکـوفه، لعـلِ لـب مجـتـبی کـند چون آسمان عاطفه، باران اشک باش! تا گـلـشنِ ضمـیـرِ تو را با صـفـا کـند چشم ستاره باش و به دامان شب ببار! تا دردِ سیـنـهسـوزِ غـمـت را دوا کـند بیگانه با تبـسّمی! این فـصل را بخـند! تـا بـاغ را بـه خـنـده لـبـت آشـنـا کـنـد گـلواژۀ نـگـاهِ تـو در روح زردِ بـاغ جـشن بهـارگـونه شـدن را به پـا کـنـد |